عشق مامان و بابا احسانعشق مامان و بابا احسان، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

خاطرات احسان مامان

تولد گلدونه

سلام ماه خوشگل من     شنبه تولدت بود عزیزم ولی ما شب شنبه یعنی جمعه شب برات تولد گرفتیم .البته یه تولد خودمونی که مهمونهامون مامان جون و بابا جونو دایی ماهان و دایی محمد رضا بودن .شب خوبی بود و به قول خودت حسابی بهت خوش گذشت . ولی از کیکت نخوردی .از کاد.هات هم خیلی راضی بودی .و از همون شب تا حالا حسابی باهاشون سرگرم شدی .عزیزم امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشی . یه خبر دیگه هم اینکه با انتقالی من موافقت شد و از اول تیر اومدم اندیشه و اداره ام نزدیک شده به خونه .صبح ها بجای ساعت ششو نیم ساعت یک ربع به هشت از خونه میریم بیرون و بعد ازظهر ها هم چهار و نیم خونه هستیم هم تو خوشحالی و هم من .خدارو شکر . ...
10 تير 1394

چند روز تعطیلی

سلام ماه خوشگل من    هفته گذشته  هفته خوبی بود برات .شب نیمه شعبان مامان جون اینا و خاله گیتی و خاله لیلا و خاله سعیده اینا اومدن خونمون .با نیکا و ماهان کلی بازی کردید . روز بعد که نیمه شعبان و تولد آقا امام زمان بود با مامان جون رفتیم خونه خاله لیلا مولودی .بعد از ظهر هم با بابایی رفتیم بیرون و شیرینی خریدیمو و بین مردم پخش کردیم .روز پنج شنبه هم ظهر رفتیم خونه مامان بزرگ و بعد از ظهر هم رفتیم پارک و گشت و گذار و حدودای ساعت 12 بود که برگشتیم خونه .روز جمعه من درس خوندمو و شما و بابایی هم با هم سر گرم بودید . خلاصه تعطیلات خوبی بود برات . دیشب هم موقع خواب بهم گفتی مامان میشه منو با خودت ببری اداره .گفتم نه ما...
17 خرداد 1394

فارغ التحصیل مامان

سلام ماه خوشگل مامان      چند روز پیش توی مهد براتون جشن پایان سال گرفته بودن و از نو آموز های پیش دبستانی عکس فارغ التحصیلی انداختن که پریروز بهمون تحویل دادن . وقتی عکستو از مدیرتون تحویل گرفتم گریه ام گرفت .نمیدونم چرا دست خودم نبود شاید چون باورم نمیشه که اینقدر زود داری بزرگ میشی و از دنیای شیرین خردسالی جدا میشی  و شاید به خودم فکر میکردم ....نمیدونم چی بود ولی حال غریبی بود مامانی .امیدوارم یه روز جشن فارغ التحصیلی دانشگاهت .   یکسری عکس هم توی گوشیم دارم از حیاط مامان جون اینا که دیگه شکوفه هاش تبدیل به گیلاس و آلبالو شده و یکسری عکس هم توی محوطه خونمون .   ...
6 خرداد 1394

مهمون احسان

سلام ماه خوشگلم    دیشب پویا سیمیاری و مامان و باباش مهمونمون بودن شب خیلی خوبی بود خاله محبوبه که از همکارا و دوستای خوبه منه که واقعا برام مثل یک خواهره .حسابی شرمندمون کردن و هم برای شما و هم من هدیه های خوشگلی آوردن .خلاصه حسابی بهمون خوش گذشت و شام رو هم به هوای همدیگه حسابی میل کردید و تا آخر شب با پویا بازی میکردید . مامانی امیدوارم که همیشه شاد و سلامت باشی ...
27 ارديبهشت 1394

ثبت نام مدرسه

سلام ماه خوشگلم    چند وقتی بود که با مامان جون و مامان امیر رضا دوستت تحقیق میکردیم  که چه مدرسه ای ثبت نامتون کنیم که روز چهارشنبه به این نتیجه رسیدیم که مدرسه غیر دولتی دانش از هر نظر برتر از مدارس دیگه توی محلمون بود .مامان جون زنگ زد و برامون وقت گرفت که ببریمت تست هوش بدی .چهارشنبه عصر با هم رفتیم مدرسه برای تست هوش .امیر رضا و مامانش هم اومده بودن هر کدومتون نیم ساعتی رو با آقای شیعی مدیر مدرسه توی یک کلاس گذروندید و تست دادید و هر دو در تست هوش حد نصاب نمره رو کسب کردید و ثبت نامتون کردیم .از اونروز خیلی خوشحالی و دائما سوال میکنی پس کی میرم مدرسه ؟ و من روزهارو برات میشمرم .دوستت دارم ماه خوشگلم .امیدوار...
27 ارديبهشت 1394

سفرنامه استانبول

سلام ماه خوشگلم    یه مدت بود که دلمون یه آب و هوای تازه و یه سفر میخواست . با بابایی تصمیم گرفتیم که چند روزی رو بریم استانبول . جمعه شب رفتیم و سه شنبه صبح برگشتیم .انتخاب خوبی بود و حسابی بهمون خوش گذشت . هتلمون هم عالی بود با ویو رو به دریا .اونجا با خانواده آقای آزاد آشنا شدیم که یه  آقا پسر 9 ساله به اسم آروین داشتن که با همه جا با هم بودید . روز اول با هم قرار گذاشتیم کنار مسجد سلطان احمد و با هم توی اونروز کاخ توپکاپی و مسجد سلطان احمد و ایا صوفیا رو دیدیم .بعد از ظهر هم رفتیم میدان تکسیم و خیابان استقلال .تمام برند ها از قبیل منگو و کتون و السیواکی و اچ و ام و نایک وآدیداس و.... اونجا شعبه داشتن .چند جایی...
27 ارديبهشت 1394

تولد ماماني

سلام ماه خوشگلم     اول ارديبهشت ماه تولدم بود ماماني .شما و بابايي برام يه گوشي جديد خريديد و مامان جون و بابا جون و دايي محمد رضا و دوستاي گلم هم با هديه هاي خوشگلشون شرمنده ام كردند .بعد از ظهر با هم رفتيم پارك و شما حسابي بازي كردي و شام هم رفتيم بيرون .به شما كه حسابي خوش گذشت هم پارك رفتي و هم به يك گوشي جديد با بازيهاي جديد رسيدي .آخه ماماني هر چي من داشته باشم بيشتر از خودم شما ازش استفاده ميكني .دوستت دارم ماه مهربونم . ...
4 ارديبهشت 1394

سيزده بدر و روز مادر

سلام ماه كوچولوي مامان      سيزده بدر رو با مامان بزرگ اينا رفتيم بيرون .طفلكي مطهره دستش شكسته بود و نميتونست مثل شما و حنانه بدو بدو كنه و آتيش بسوزونه .بابايي يه تاب خيلي بلند برامون بست و حسابي تاب بازي كرديم . شما هم با بابايي فوتبال بازي كرديد .براي آتيش چوب جمع ميكردي و مينداختي توي آتيش . تا عصري اونجا بوديم .بعد رفتيم پيش مامان جون اينا .حياطشون پر از شكوفه شده و خيلي خوشگل شده .خداروشكر روز خيلي خوبي بود .ديروز هم ولادت حضرت فاطمه و روز زن و مادر بود .اولين روز مادري بود كه شما خودت به بابايي گفتي كه ميخواي برام هديه بگيري . پسرم نميتونم بگم كه اون لحظه چقدر خوشحالم كردي .عاشقتم ماماني  خدا حفظت ك...
22 فروردين 1394

سال نو

سلام ماه خوشگلم     عيدت مبارك ماماني .اميدوارم سال 1394 سالي پر از شادي و موفقيت و تندرستي برات باشه .امسال هم مثل هر سال ديد و بازديد عيد رو داشتيمو چند روزي هم سركار بوديم من و شما با هم .به شما كه به گفته خودت داره حسابي خوش ميگذره . دائما تلويزيون شبكه پوياست و شما هم جلوي تلويزيون .اليته يه لگوي جديد هم برات خريدم كه اون هم وقتتو حسابي پر كرده .از بس كارتون زورو رو دوست داري خودتو زورو ميدوني و به هم ميگي سيمي يوريتا هر چي هم بهت ميگم سيني يوريتا قبول نميكني البته چند تا كلمه ديگه رو هم خيلي شيرين ادا ميكني مثل تهويه كه ميگي ههويه ،ماهيه قزل آلا كه ميگي قزل لالات .چند تايي هم عكس از قبل از عيد و توي عيد دا...
11 فروردين 1394