سيزده بدر و روز مادر
سلام ماه كوچولوي مامان
سيزده بدر رو با مامان بزرگ اينا رفتيم بيرون .طفلكي مطهره دستش شكسته بود و نميتونست مثل شما و حنانه بدو بدو كنه و آتيش بسوزونه .بابايي يه تاب خيلي بلند برامون بست و حسابي تاب بازي كرديم . شما هم با بابايي فوتبال بازي كرديد .براي آتيش چوب جمع ميكردي و مينداختي توي آتيش . تا عصري اونجا بوديم .بعد رفتيم پيش مامان جون اينا .حياطشون پر از شكوفه شده و خيلي خوشگل شده .خداروشكر روز خيلي خوبي بود .ديروز هم ولادت حضرت فاطمه و روز زن و مادر بود .اولين روز مادري بود كه شما خودت به بابايي گفتي كه ميخواي برام هديه بگيري . پسرم نميتونم بگم كه اون لحظه چقدر خوشحالم كردي .عاشقتم ماماني خدا حفظت كنه عزيزم
با وجود تو من مادر شدم پسرم از خداي مهربون به خاطر بودنت ممنونم
فداي خنده هات
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی