عشق مامان و بابا احسانعشق مامان و بابا احسان، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

خاطرات احسان مامان

بوی ماه مهر

1395/7/7 10:33
نویسنده : مامان احسان
465 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ماه خوشگلم بوس

     ماه خوشگل مامان که الان دیگه مردی شده برای خودش رفت کلاس دوم . توی مدرسه شما بچه های کلاس اول و پیش دبستانی شنبه سوم مهر رفتند سر کلاس و شما و بقیه پایه ها روز یکشنبه رفتید مدرسه . صبح با هم از خواب بیدار شدیم و یه صبحانه کامل خوردی و رفتیم مدرسه . تا ساعت 9 کنارت بودم تا کلاس بندی شدید و افتادی توی کلاس خانم شفیعی عزیز که خدا روشکر ارتباط خوبی هم باهاشون برقرار کردی و دوستشون دارم .پسرک نازم امیدوارم روز به روز موفقیت هاتو ببینم .

تابستون امسال خیلی برات مفید بود . روزهای زوج کلاس فوتبال میرفتی و روزهای فرد کلاس زبان .حدودای اواسط شهریور ماه بود که کلاس فوتبالت تموم شد و دیدم از کلاس زبان رفتن هم رضایت زیادی نداری (انگار هنوز برات زوده و خسته میشی گلم ) .به خاطر اینکه ورزش رو خیلی دوست داشتی همون باشگاهی که خودم میرم ژیمناستیک ثبت نامت کردم . روزهای فرد بعد از ظهر ها با خودم میبرمت و با هم برمیگردیم .امسال برات سرویس هم نگرفتم و خودم میبرمت مدرسه  و ظهرها به لطف رییسم که خدا عمرش بده میام دنبالت و میارمت ادره پیش خودم .همینجا مشقهاتو مینویسی و بعد میریم خونه .

داشتم از تابستون برات میگفتم : مسافرت آنچنانی نرفتیم ولی حسابی از تعطیلات استفاده کردیم .تقریبا هر پنجشنبه جمعه پارک و گردش و تفریح رو داشتیم .توی شهریور ماه برای اولین بار بردیمت قم .جالبه برات بگم ما هر سال مشهد میریم ولی نمیدونم با اینکه قم خیلی نزدیکه چرا مدتها بود که قسمت نمیشد بریم که خدا شکر اینبار قسمتمون شد . من خودم هم از وقتی که ازدواج کردیم قم نرفته بودم .خیلی روز خوبی بود .از برگشتنه هم رفتیم زیارت شاه عبدالعظیم .اونجا هم خیلی خوش گذشت .هفته پیش هم رفتیم نمایشگاه گل و گیاه که شما حسابی بدوبدو کردی و بهمون خوش گذشت .

پنج شنبه گذشته هم تولد کارن پسر دختر دایی نوشین بود .اونجا هم حسابی با نیکا و چند تا بچه دیگه خوش گذروندید .دیشب هم عروسی دوست عزیزم منیژه جان یا بهتر بگم خاله منیژه شما بود که با هم رفتیم و بهت خوش گذشت ولی وقتی شنیدی خاله منیژه لزدواج کرده و میخواد بره کانادا ناراحت شدی گلم .انشاالله عروسیه خودت ماه خوشگلم بغل

راستی گل پسر درس من هم تموم شد و روز 13 شهریور دفاع پایان نامه ام بود و راحت شدم .از شما و بابایی مهربون هم به خاطر تمام  صبوریها و کمکهاتون توی این مدت ممنون و سپاسگذارم .توی روز دفاع شما و بابایی هم همراهم بودید و اعتماد بنفس من رو دو چندان کردید.

خیلی سعی کردم هر چی یادم میاد رو برات بنویسم عشقم .از این به بعد سعی میکنم بیشتر به وبلاگت سر بزنم و برات بنویسم .در اسرع وقت عکسهای جدیدت رو هم برات میگذارم .دوستت دارم عشق مادرمحبت

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

مامان آویسا و علی کوچولو
13 مهر 95 10:05
سلام معصومه جون خوبی عزیزم؟احسان جون و آقای همسر چطورن؟خیلی کم پیدا شدی؟ انشاءالله هیمشه خوش باشی عزیزم
معصومه مادر امیرحسام و آیلار
26 آبان 95 15:34
متاسفانه کلاس اول رفتن بچه ها حداقل در مورد من همراه میشه با کتک خوردن و تنبیه از سوی مامان بدی مثل من. شما طور؟
مامان احسان
پاسخ
نه من نه خداروشکر فقط عصبی میشم