چند روز خوش
سلام ماه شیطونک من
چند وقتیه که حسابی آتیش پاره شدی و پر از انرژی البته امیدوارم همیشه همینطور باشی ولی کمی هم به حرفها و نصایح اینجانب گوش بدی . روز جمعه نامزدی پسر دایی من بود که اونجا با من نیومدی و با بابایی رفتی قسمت مردونه چون مرد شدی دیگه مامانی . روز یکشبه هم با تاخیر یک هفته ای برای ما مراسم روز زن برگذار کردند و بردنمون برج میلاد البته من شما رو هم با خودم بردم . صبح روز دوشنبه با همدیگه اومدیم اداره .قرار بود خاله سمیرا و خاله محبوبه هم پویان و پویا رو با خودشون بیارن و خاله مرضیه هم درنیکا خوشگله رو . اول پویا اومد کلی با هم بازی کردید بعد درنیکا و بعدش هم پویان .همه با هم ساعت 12 سوار اتوبوس شدیم و برای ناهار رسیدیم به برج میلاد همون پایین برج رستوران رزرو کرده بودن و رفتیم برای ناهار 105 نفر خانوم با 11 تا بچه .جالب بود از 105 نفر صدایی در نمیومد ولی شما 11 تا رستوران و روی سرتون گذاشته بودید خلاصه به هر ماجرایی که بود کمی ناهار خوردید و با هم رفتیم داخل برج .اونجا که دیگه نه منو میدی و نه صدامو میشنیدی و هر جا که پویان میرفت تو هم باهاش میرفتی اونقدر بدو بدو کردی که توی بعضی جاها از خستگی دراز میکشیدی با عکس هم کاملا مخالفی ولی با دوستهات چند تایی عکس انداختم ازت که توی همه عکسها هم مثل وروجکها خندیدی درنیکا خانوم هم که همه جا دنبال شما بود و پا به پای شما میدوید خلاصه اونروز تا حدود ساعت 6 اونجا حسابی آتیش سوزوندی ساعت حدودای 7 هم رسیدیم خونه و هم توی مسیر هم توی خونه خوابیدی .گلم اونقدر دنبالت دویدم که الان هم که دو روز گذشته پا درد دارم .همیشه خوش باشی گل مادر
احسان و آقا پویا
احسان و پویا و پویان
سه تا وروجک با درنیکا خانوم
اون آقا پسر خوشگل سمت چپ هم آقا محسن پسر فریبا جون همکار خوبمه
بقیه عکسها رو هم بفرمایید ادامه مطلب :
پایینه برج یه شهر فرنگ بود که خیلی ازش خوشت اومده بود و چند دقیقه ای اروم نشتی و تماشا کردی
اینجا هم محو تماشای تهران شدی
اینجا هم قهر کردی با من که چرا بهت میگم مواظب خودت باش
و این هم یک عدد مامان خسته
ایشون هم که معرف حضور هستند
این هم آخرش
این مجسمه ها هم واقعا طبیعی بودن
همیشه شاد باشی عشقم