خونه تکونی
سلام ماه من
اینروزها هم توی اداره سرم خیلی شلوغه هم توی خونه ولی خدارو شکر شما خیلی درکم میکنی و با این بهم ریختگی ها بهونه که نمیگیری تازه کمکم هم میکنی .با مهدت هم کنار اومدی و صبح ها راحت تر ازم جدا میشی .شنبه مرخصی گرفتمو و طی سه روز یعنی از پنج شنبه تا شنبه کلی کار کردم توی خونه البته پنج شنبه با مامان جون و بابا جون روز جمعه با بابایی و روز شنبه باز هم با مامان جون . امیدوارم همیشه تن هر سه تاییشون سالم و سلامت باشه .هفته پیش هم کلی برات خرید کردم که عکس بعضی هاشو که دارمو برات میگذارم .
اینجا از فرصت استفاده کردی و هر چی برچسب باقی مونده بود رو چسبوندی به کمدت:
اینجا داری به مامان شلیک میکنی ناقلا
داری با بابایی فوتبال دستی بازی میکنی
اینم چند تا از خریدهات عسل مامان از شلوا زرده من خوشم اومد از سبزه بابایی به خاطر همین هر دوتاشو برداشتیم