عشق مامان و بابا احسانعشق مامان و بابا احسان، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

خاطرات احسان مامان

پاکت شیرینی

1392/11/30 15:43
نویسنده : مامان احسان
452 بازدید
اشتراک گذاری
  
      خانم جوانی در سالن انتظار فرودگاهی بزرگ منتظر اعلام برای سوار شدن به هواپیما بود.باید ساعات زیادی رو برای سوار شدن به هواپیما سپری میکرد و تا پرواز هواپیما مدت زیادی مونده بود ..پس تصمیم گرفت یه کتاب بخره و با مطالعه این مدت رو بگذرونه ..اون همینطور یه پاکت شیرینی خرید …
اون خانم نشست رو یه صندلی راحتی در قسمتی که مخصوص افراد مهم بود ..تا هم با خیال راحت استراحت کنه و هم کتابشو بخونه .

کنار دستش .اون جایی که پاکت شیرینی اش بود .یه آقایی نشست رو ی صندلی کنارش وشروع کرد به خوندن مجله ای که با خودش آورده بود… وقتی خانومه اولین شیرینی رو از تو پاکت برداشت..آقاهه هم یه دونه ورداشت…خانومه عصبانی شد ولی به روش نیاورد..فقط پیش خودش فکر کرد این یارو عجب رویی داره ..اگه حال و حوصله داشتم حسابی حالشو میگرفتم
هر یه دونه شیرینی که خانومه بر میداشت ..آقاهه هم یکی ور میداشت .دیگه خانومه داشت راستی راستی جوش میاورد ولی نمی خواست باعث مشاجره بشه .وقتی فقط یه دونه شیرینی ته پاکت مونده بود ..خانومه فکر کرد..اه . حالا این آقای پر رو و سواستفاده چی …چه عکس العملی نشون میده..هان؟؟؟؟آقاهه هم با کمال خونسردی شیرینی آخری رو ور داشت ..دو قسمت کرد و نصفشو داد خانومه و..نصف دیگه شو خودش خورداه ..این دیگه خیلی رو میخواد…خانومه دیگه از عصبانیت کارد میزدی خونش در نمیومد.در حالی که حسابی قاطی کرده بود ..بلند شد و کتاب و اثاثش رو برداشت وعصبانی رفت برای سوار شدن به هواپیما .وقتی نشست سر جای خودش تو هواپیما ..یه نگاهی توی کیفش کرد تاعینکش رو بر داره..که یک دفعه غافلگیر شد..چرا؟ برای این که دید که پاکت شیرینی که خریده بود توی کیفش هست دست نخورده و باز نشده

فهمید که اشتباه کرده و از خودش شرمنده شد.اون یادش رفته بود که پاکت شیرینی رو وقتی خریده بود تو کیفش گذاشته بود.اون آقا بدون ناراحتی و اوقات تلخی شیرینی هاشو با او تقسیم کرده بوددر زمانی که اون عصبانی بود و فکر میکرد که در واقع اونه که داره شیرینی هاشو اقاهه میخوره و حالا حتی فرصتی نه تنها برای توجیه کار خودش بلکه برای عذر خواهی از اون آقا هم نداره
چهار چیز هست که غیر قابل جبران و برگشت ناپذیره.
سنگ …بعد از این که پرتاب شد
دشنام
…بعد از این که گفته شد
موقعیت
…. بعد از این که از دست رفت
و زمان… بعد از این که گذشت و سپری شد
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

محبوبه مامان الینا
3 اسفند 92 8:59
سلام خواهرجونم .صبح بخیر.خیلی از مطلبت خوشم اومد معصومه جون
مامان احسان
پاسخ
لاقابل خواهر
زری مامان مهدیار و صدرا
8 اسفند 92 16:00
بسیار زیبا
مامان احسان
پاسخ
ممنون عزیزم