عشق مامان و بابا احسانعشق مامان و بابا احسان، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

خاطرات احسان مامان

روز های برفی

1392/11/19 11:14
نویسنده : مامان احسان
401 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق کوچولوی منقلب

    از هفته گذشته که هوا بینهایت سرد شده و برف زیادی هم باریده سرویس لعنتی ما بازی درآورده و نمیاد به خاطر همین شمارو میگذارم خونه مامان جون اینا تو هم که قربونت برم از خداته که سرویس نیاد و بری اونجا .البته ناگفته نمونه که روز سه شنبه با بابایی با هم دیگه بردیمت دم در خونه ماماتن جون اینا که یهو از خواب پریدی و شروع کردی به گریه که مامان نرو دلم برات تنگ میشه بابایی هم که از صبحش دلش هوای مرخصی کرده بود بهت پیشنهاد داد که با هم برید خونه و تو هم قبول کردی و با هم موندید خونه . توی این چند روز هم هر وقت از من ناراحت میشی یا به خواسته هات تن در نمیدم تهدیدم میکنی که وایستا بزرگ شم شوووهرت نمیشم ! چهار شنبه هم سه تایی موندیم خونه و رفتیم برف بازی کلی هم خوش گذشت عکسها شو هم میگذارم .حسابی یاد بچه گیهامون افتادم خیلی وقت بود که اینطور برف نباریده بود شکرت خدایا شکرتقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

مانی محیا
19 بهمن 92 11:18
عزیزم.. پس فقط من همه روزها کله صبح اینجا بودم. خوبه خدا رو شکر بهتون خوش گذشته
مامان احسان
پاسخ
الهیییی
ღ¸.•مامان ِ آینده یه فسقِـلی•.¸ღ
19 بهمن 92 11:54
شوهرت نمیشم!
مامان احسان
پاسخ
آخه همیشه فکر میکنه بزرگ بشه باید با من ازدواج کنه نه زن دیگه ای علاقه است دیگه
مامان سمانه
21 بهمن 92 1:48
عزيز دلم با اون دل مهربونش خوب بچم دوست داره كنار مامانش باشه به خدا حق با اوناست مثل مواقعيكه برديا منو بغلم و ميخواد اما آنديا بهم اجازه نميده و من تمام وجودم درد ميگيره، اميدوارم هميشه كنار هم شاد و خندون باشين
مامان احسان
پاسخ
آخه احسان نمیخواد پیش من بمونه که میخواد پیش مامانم بره