روز های برفی
سلام عشق کوچولوی من
از هفته گذشته که هوا بینهایت سرد شده و برف زیادی هم باریده سرویس لعنتی ما بازی درآورده و نمیاد به خاطر همین شمارو میگذارم خونه مامان جون اینا تو هم که قربونت برم از خداته که سرویس نیاد و بری اونجا .البته ناگفته نمونه که روز سه شنبه با بابایی با هم دیگه بردیمت دم در خونه ماماتن جون اینا که یهو از خواب پریدی و شروع کردی به گریه که مامان نرو دلم برات تنگ میشه بابایی هم که از صبحش دلش هوای مرخصی کرده بود بهت پیشنهاد داد که با هم برید خونه و تو هم قبول کردی و با هم موندید خونه . توی این چند روز هم هر وقت از من ناراحت میشی یا به خواسته هات تن در نمیدم تهدیدم میکنی که وایستا بزرگ شم شوووهرت نمیشم ! چهار شنبه هم سه تایی موندیم خونه و رفتیم برف بازی کلی هم خوش گذشت عکسها شو هم میگذارم .حسابی یاد بچه گیهامون افتادم خیلی وقت بود که اینطور برف نباریده بود شکرت خدایا شکرت