از همه جا از همه رنگ
سلام ماه دلتنگ من
چند وقتیه که اصلا حوصله نوشتن نداشتم ولی امروز میخوام بنویسم :
اول اینکه دیشب با بابایی بردیمت آرایشگاه و موهای نازتو کوتاه کردیم وقتی موهاتو کوتاه میکنی من خیلی ناراحت میشم فکر میکنم که چقدر لاغر و نحیف شدی بعد وزنت میکنم میبینم نه همون 18 کیلوی سابق هستی .مثل ماه میشینی و آقای آرایشگر موهاتو کوتاه میکنه تمام مدت هم یه لبخند شیرین روی لبهاته و چشم از چشمهای من برنمیداری حیف که کیفمو گذاشتم توی ماشین و ازت توی آرایشگاه عکس ننداختم .ولی این چند تا رو توی خونه ازت انداختم:
اون هم قالب منه که میگی قلبته
دوم اینکه مدتیه که وقتی میخواهی بخوابی بهونه میگیری که مامان دلم برات تنگ میشه و همینطور موقع رفتن به مهد بغض میکنی که مامان تو دیر میایی دلم برات تنگ میشه و من بعد از رفتن تو از بغض گلو درد میگیرم و عذاب وجدان داغونم میکنه .مامانی باور کن منم دلم برات تنگ میشه میدونم که مدت زمان زیادی توی مهد میمونی میدونم مامان میدونم ولی چیکار کنم چاره ای نیست البته یه مدتیه که به رها کردن کارم فکر میکنم بابایی هم از خدا خواسته تشویقم میکنه ولی هنوز با خودم کنار نیومدم نمیدونم چیکار کنم از این راه خسته شدم از اداره و ساعت کار طولانیو خلاصه کلافه کلافه ام فقط توکلم به خداست و مطمئن هستم که کمکم میکنه .دوستت دارم عسلک من
همین الان زهره جون مامان محمد سپهر بهم زنگ زدن و گفتن که دارن هماهنگ میکنن که شما رو ببرم برنامه سلام کوچولو و من الان ذوق مرگمممنون زهره جان چقدر از شنیدن صدات مشعوف شدم
دیگه جونم برات بگه چهارشنبه شب رفتیم خونه مامان جون اینا و از اونجایی که شما خوب میدونی هر چی از باباجون و مامان جون بخوای برات انجام میدن درخواست خرید لیموزین رو دادی و صبح روز پنج شنبه مامان جون و باباجون و دایی ماهان با همون لیموزین مورد نظر به خونه ما اومدن و تو حسابی ذوق کردی و چند دقیقه یکبار میگفتی دستشون درد نکنه همونیه که میخواستم و لامبورگینیه دو روزه رفت پی کارش کنار بقیه ماشینها
اینم لامبورگینیه بیچاره
ایناهم عکس هنر نماییه شماست منو کشیدی و این هم دست خط زیبای شما
و در آخر هم یه عکس خوشگل و ناز برات میگذارم .
از دوستهای وبلاگی هم میخوام که حدس بزنن که این عکس مال کیه ؟ تا فردا فرصت دارید که جواب بدید .