آبگیر بیلقان
سلام نفسم
دیروز صبح با بابایی و دایی محمد رضا از طرف اداره مامانی رفتیم آبگیر بیلقان ( کیلومتر 4 جاده چالوس ) برای پیاده روی خانوادگی.البته ما چون خودمون نزدیک بودیم با ماشین خودمون رفتیم ولی همکارامون از تمام مناطق تهران با اتوبوس اومده بودن حدود 20 تا 25 تا اتوبوس با یه عالمه ماشین شخصی واقعا تا بحال این همه آدمو ایجوری یکجا ندیده بودیم محیط خیلی زیبایی بود ولی ازدحام جمعیت باعث شده بود بی نظمی هم در تقسیم صبحانه و ناهار بین این 3 یا 4 هزار نفر آدم پیش بیاد.خلاصه ماجرایی بود برای خودش .به هر کدوم از همکارها هم یه تن تاک هدیه دادن .که حمل اون هم در اون فضا خودش باز ماجرایی بود بس ناگوار .ولی شیطون بلا هر چی ما حرص خوردیم به تو خوش گذشت .سر فرصت میامو و عکسهاتو میگذارم ناز مامان . امروز هم آبفای استان جلسه دارم به خاطر همین من و شما دیشب رفتیم خونه مامان جون اینا خوابیدیم تا صبح من شما رو از خواب بیدار نکنم .میدونم که بیدار شی بهانه میگیری. از صبح دلم پیشته .امیدوارم خوب بخوابی گلم .من هم قول میدم زود بیام پیشت .