عشق مامان و بابا احسانعشق مامان و بابا احسان، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

خاطرات احسان مامان

جشن

1392/8/8 13:48
نویسنده : مامان احسان
433 بازدید
اشتراک گذاری

سلام باب اسفنجیه مامان

     دیروز بعد از ظهر با همدیگه رفتیم کرج پیش بابایی آخه اداره شون جشن گرفته بودن برای خانواده های پرسنل وما هم رفتیم .جشن شاد و خوبی بود به شما که خیلی خوش گذشت هم یه کتاب داستان خوب هدیه گرفتی هم صورتتو شبیه باب اسفنجی نقاشی کردنو کیف کردی فقط چون شب دیر رسیدیم خونه صبح به سختی آماده ات کردمو آوردمت .حتما الان داری ناهار میخوری و بعدش هم میخوابی .دلم برات تنگ شده ماهکم .این چند تا عکس رو هم با زور اونجا ازت انداختم چندان جالب نشده ولی خوب یادگاریه دیگه .

واینجا همراه با نارنگیو غذات کلی از رنگها رو هم خوردی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (8)

مامي كيانا
8 آبان 92 12:41
هميشه به جشن پس كجاست عكسها؟
مانی محیا
8 آبان 92 14:05
خوبه توی چشم بچه رو رنگ کاری نکرده. پاک کردنش خیلی سخته.. همیشه به جشن دوستم


اتفاقا برعکس همیشه خیلی راحت پاک شدن خودم هم همش فکر میکردم سخت پاک شن ولی با آب راحت شسته شدن
ستارگان آسمان من
9 آبان 92 3:08
سلام ...احسان جون چه بامزه شده
پسرای منم عاشق باب اسفنجین


خاله چرا آدرس نمیگذارید ما هم بهتون سر بزنیم
مامي كيانا
9 آبان 92 8:49
چه جالبه باب اسفنجيش كيانا عاشق شخصيت باب اسفنجيه
محبوبه مامان الینا
9 آبان 92 8:52
من به فدای این باب اسفنجی ِ ناز


خدا نکنه
زری مامان مهدیار
9 آبان 92 12:00
جیگرتوووووووو عزیز خاله باب اسفنجی شدی؟
مامی کوروش
11 آبان 92 8:47
سلام پسرک باب اسفنجی ، همیشه به جشن و شادی عزیز دلم .


سلام فریماه جون دلم حسابی براتون تنگ شده
مامی کوروش
11 آبان 92 13:21
لطف داری عزیزم . مریم گفت وبم برات باز نمی شه . مشکل حل نشد ؟



نه کلا بلاگفا باز نمیشه نمیدونم چرا .حالا تو چرا دیگه توی نی نی وبلاگ نمینویسی