عشق مامان و بابا احسانعشق مامان و بابا احسان، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

خاطرات احسان مامان

چتر

1390/11/1 9:09
نویسنده : مامان احسان
496 بازدید
اشتراک گذاری

سلام زیبای مامان

امروز صبح که از خواب بیدار شدیم بابایی منو برد پشت پنجره و بیرونو بهم نشون داد کلی برف باریده بود بعدش هم شما بیدار شدی بعد از کلی فرمایشات ( پسته و کشمش توی هر دو جیب ) حاضر شدیم تا با هم بریم خونه مامان جونی از در که رفتیم بیرون همین که برفها رو دیدی کلی ذوق کردی داد میزدی و میخندیدی بعدش هم بهم گفتی : مامان برام چتر میخری ؟ گفتم آره مامان جان میخرم . بعد سوار ماشین آقای دشتی (همسایمون)شدیم اول سلام دادی بعدش گفتی آقای دشتی ببین چه برف اوشگلی میاد. چتر داری؟قربون شیرین زبونیهات خدا نگه دارت باشه مامانی لحضه شماری میکنم تا بعداز ظهر بشه و برگردم پیشت دوستت دارم پسر نازم.

پارکپارک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

مامان پارسا
3 بهمن 90 13:24
سلام احسان گلی پارسا هم مثل تو برف رو دوست داره
مامان تیارا
5 بهمن 90 10:17
به به چه گل پسر شیرین زبونی .خدا حفظش کنه براتون .مرسی که به ما سر میزنید وممنون از دعاهای خیرتون .بوس