عشق مامان و بابا احسانعشق مامان و بابا احسان، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره

خاطرات احسان مامان

دعا

1390/10/28 11:33
نویسنده : مامان احسان
1,181 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل پسر قند عسل

دیشب بابایی اومد خونه گفت هنوز گذر نامه ها حاضر نشده خیلی ناراحت شدیم گریه مامانی دراومده بود که یکدفعه دیدم شما دستهای کوچولوتو رو به آسمون گرفتی و گفتی خدایا کمک کن بیام مکه  ، از خوشحالی نمیدونستم باید چیکار کنم پریدمو بغلت کردم و بوسیدمت . پسر مهربونم انشاالله خدا به دل شما نگاه کنه و قسمتمون کنه تا زودتر بریم به خونش. الهی آمین .راستی امروز سالگرد ازدواج من و باباییه از خدا به خاطر داشتن بابای گلت سپاسگذارم همچنین از بابایی به خاطر همه زحماتی که توی این چند سال برای من و شما کشیده ممنونم امیدوارم هر دوتون همیشه سالم شاد باشید و در کنار همدیگه صدمین سال با هم بودنمونو جشن بگیریم .

  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

مامان پارسا
28 دی 90 9:54
سلام مامان احسان باعث افتخاره با شما دوست بشم. من و پارسا با اجازه شما رو لینک کردیم شما هم اگر دوست داشتید ما رو لینک کنید.
مامان محیا
28 دی 90 13:19
من مامانم شماله و خودم تهران باید مرخصی بگیرم و برم اونجا
رادین کوچولو
28 دی 90 17:10
سالگرد ازدواجتون مبارک