عشق مامان و بابا احسانعشق مامان و بابا احسان، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

خاطرات احسان مامان

سیب و شاتوت

1392/4/5 15:29
نویسنده : مامان احسان
443 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ماهک قلب

   الان با خاله فاطمه و خاله اعظم و خاله فرزانه (همکاران گرامی بنده ) با همدیگه رفتیم توی حیاط اداره .آخه توی حیاط یک درخت شاتوت و یه درخت سیب و چند تا درخت انار و زیتون و انگوره .کلی با صفاست .حسابی شاتوت و سیب خوردیم .خاله فاطی رو هم اونقدر تشویقش کردیم که بره بالای درخت تا بالاخره بنده خدا قبول کرد و از درخت رفت بالا .فکرش بکن با لباس فرم و جوراب شیشه ای و خلاصه کلی کلاس فرستادیمش بالای درخت ماهم که اون پایین از خنده کم مونده بود خودمون خیس کنیم که یهو دیدیم رئیس من از دور داره صدام میزنه .خلاصه با کلی خجالت و شرمندگی از توی باغچه بیرون اومدم و گفتم بله کاری داشتیداز خود راضی؟ و اون با خنده گفت اتاق خالیه من دارم میرم جلسه بفرمایید برید بالا . خلاصه درختان زیبا را رها کرده و به این اداره لعنتی بازگشتیم. آنقدر شاتوت و سیب خوردیم که هممون دل پیچه گرفتیم .احسان رو هم به هزار زحمت آوردمش بالا .و این بود کارهای پر مشقت ما در اداره.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

زری مامان مهدیار
6 تیر 92 11:48
ای مامانی شیطون
زری مامان مهدیار
6 تیر 92 11:49
جیگر خاله تولدت مبارکککککککککککککککککککک


ممنون خاله جونم
مهسا مامان نورا
6 تیر 92 15:21
سلام دوست خوبم نورا در مسابقه نی نی شکمو شرکت کرده است لطفا کد 190رو به شماره 20008080200پیامک بزنید سپاسگذارم .منتظر رأیتونم خاله جونی
مامانی درسا
6 تیر 92 18:24
عزیزم احسان کوچول تولدت مبارک ..... 120 ساله شی همیشه سلامت و شاد باشی پسر عزیزم


ممنون
مامی کوروش
8 تیر 92 10:34
واقعا خسته نباشید عزیزم از این همه کار کردن !!!


خواهش میکنم فقط جهت همدردی نوشتم