عشق مامان و بابا احسانعشق مامان و بابا احسان، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

خاطرات احسان مامان

احسان و تعطیلی بابایی

1391/6/8 10:31
نویسنده : مامان احسان
347 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفسم قلبامیدم قلبعشقم قلب

             امروز بدون شما اومدم اداره آخه اداره بابایی به خاطر اجلاس سران تعطیله و مونده خونه شما هم موندی پیشش .صبح که بابایی منو از خواب بیدار کرد روی شکمم خوابیده بودی دلم نمیومد بلندت کنم ولی مجبور بودم و آهسته گذاشتمت روی تخت بوسیدمت و از اتاق اومدم بیرون دلم پیشت مونده بود تا اینکه حدودای نیم ساعت پیش بیدار شدی و بابایی شماره من رو برات گرفت و باهام صحبت کردی الهی قربونت برم با اینکه قند توی دلت آب میشد که با بابایی موندی خونه ولی بازم میگفتی چرا منو گذاشتی پیش بابایی خودت رفتی اداره ؟ فدای اون شیرین زبونیهات مامانی که روزی دهها مرتبه بهم میگی مامانی دوستت دارم عاشقتم و وقتی من در جوابت میگم من هم همینطور سریع جواب میدی اما من بیشتر . میدونم که امروز کلی به هر دوتون خوش میگذره و حسابی خونه رو بدون اینکه کسی سرتون غر بزنه بهم میریزید و شلوغکاری میکنید خوش بگذره گلم میبوسمت هزاران هزار بارماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان محمد فرهام
21 شهریور 91 11:32
سلام خاله جونی میاین به وب ما یه رای طلایی به پسری بدین اولین مسابقه ای که شرکت کرده به رای شما نیاز داره لینک مسابقه توی وبم هست شماره 42 زود بیاین تا دیر نشه ممنون میشیم