کوچیک و بزرگ
سلام عسل طلا
دیشب داشتم آشپزی میکردم که اومدی کنارم و گفتی مانی میشه منم آشپزی کنم در جوابت گفتم نه مامان جان گازه خطر داره شما هم هنوز کوچولویی ایشالله بزرگ شدی بیا کمکم کن گفتی نه مامان بزرگ شدم ببین بعد تا جایی که میتونستی روی پنجه ایستادی تا قدت بلند تر بشه .بعد از چند دقیقه که پیشم ایستاده بودی ازت خواستم یه آبکش از توی کابینت بهم بدی که سریع در جوابم گفتی نه مامان آخه من کوچولوام نمیتونم .بهت گفتم شما که الان گفتی بزرگ شدی چی شد پس ؟در جوابم گفتی الان دوباره کوچیک شدم آدم میتونه هی بزرگ شه هی کوچیک بعد هی قدت رو بلند و کوتاه میکردی . مامان الهی فدای اون زبونت بشم شیرینم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی