سفر به مشهد مقدس
سلام ماه من
روز 30 مهر ماه بابايي بليط گرفت براي مشهد و تا روز 4 آبان هم اونجا بوديم روزهاي خيلي خوبي بود هرچند كه خيلي هم شلوغ بود .بابايي هتل گرفته بود و انصافا هم هتل خوب وتميزي بود . موقع برگشت توي فرودگاه كلي گريه كردي آخه دلت براي امام رضا تنگ شده بود و التماس ميكردي كه مامان يك روز ديگه هم بمونيم .من خودم هم حس شمارو داشتم .مشهد تنها شهريه كه هر چند روز هم بموني بازهم موقع رفتن دلت ميگيره .
اين روزها سرم خيلي شلوغه دانشگاه و درس و خونه و كار و .... البته به قول بابايي چون اولشه هنوز عادت نكردم ولي واقعا وقت كم ميارم.
در ادامه هم عكسهاي سفرمون رو ميگدارم بفرماييد:
هرشب با گوشيه منو بابايي سرگرم بودي
يه روز رفتيم الماس شرق اونجا اصرار ميكردي كه بري سينماي چهار بعدي ولي من نگذاشتم آخع فيلمش ترسناك بود
و اين هم پسرك شيطون من
پسر ما و جاي بازيه هميشگيش روي اپن آشپزخونه
واما خريدهاي احسان: دو دست لباس خوشگل يه كيف خوشگل و ماشينها و چراب خواب شلمان و البته كلي خوراكيهاي خوشمزه
و در آخر يه عكس خوشگل از روي ابرها