تولد حنانه
سلام ماه من
هفته پیش تولد حنانه دختر عموی عزیزت یا بهتر بگم استاد بزرگت بود (چون تو مثل مریدش هستی و هر چی حنانه بگه گوش میدی و واقعا دوسش داری). اول رفتیم اسباب بازی فروشی و به سلیقه شما یک لگو شبیه لگوی خودت برای حنانه خانوم خریدیم و غروب هم رفتیم خونشون بعد از افطار کیکو آوردن و تولد شروع شد با حنانه و مطهره شمع هارو فوت کردید و کادوها رو باز کردید .بیشتر از حنانه شما ذوق میکردی عسلی .محمد صالح هم به خاطر دندونش نا آروم بود .چند تایی هم عکس دارم که میگذارم برات عشقم:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی