عشق مامان و بابا احسانعشق مامان و بابا احسان، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

خاطرات احسان مامان

اتوبوس 33 ساله

1392/6/30 8:41
نویسنده : مامان احسان
478 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ماه من

  هفته پیش رفتیم خونه مامان جون اینا و شما طبق معمول اصرار که بریم توی انباری و اسباب بازی بیاریم و با مامان جون با هم رفتی و با ماشین سیسمونی من که برای 33 سال پیشه برگشتی .وقتی نگاهش کردم منو برد به همون سالها که وقتی از پنجره هاش توی اتوبوسو نگاه میکردم خودمو جای تک تک مسافرهاش میگذاشتم و وقتی باطری میگذاشتم داخلش و میرفت تا جایی که میخورد به دیوار و برمیگشت چه ذوقی میکردم .چه عالمی بود بچگی .و این هم چند تا ژست مخصوص:

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (13)

مانی محیا
30 شهریور 92 8:46
خواهر اول سلام.. تو سیسمونیت اتوبوس داشتی، تو جهازت چی داشتی...
مانی محیا
30 شهریور 92 9:58
نه عزیزم. این چه حرفیه..خداییش جدی میگم.. خیلی باکلاس بودی بخدا. ما با سنگ و چوب بازی میکردیم. سیسمونی کجا بود خواهر


با کلاسی از خودتونه خواهر
محبوبه مامان الینا
30 شهریور 92 10:03
سلام معصومه جون آخی چه اتوبوسی عروسی هم خوب بود جات خالی عزیزم شما چه خبر؟ خوبی؟
مامان سيد محمد سپهر
30 شهریور 92 10:25
منم جاي احسان بودم همين ژست ها رو مي گرفتم ......


قابل شما رو هم نداره
مامان سيد محمد سپهر
30 شهریور 92 10:26
مبارك باشه اوتوبوس 33 ساله...خيلي خوب نگهش داشتين


ممنون خاله جون البته مامانم خوب نگه داشتن
مامان سيد محمد سپهر
30 شهریور 92 10:27
مبارك باشه اوتوبوس 33 ساله ..خيلي خوب نگهش داشتين
محبوبه مامان الینا
30 شهریور 92 10:49
معصومه جون دماغم همچنان کمی درد داره مخصوصا که واسه عروسی رفتم آرایشگاه خب نمیشد که همه جا کرم پودر بزنم دماغ و نزنم با اینکه خودم آروم کرم مالیدم روش اما از اون شب کلی درد میکنه
لباس یه لباس شب بلند زرشکی جنس لمه پوشیدم
عکس هم کلی گرفتیم با برو بچ
اما دیروز خواهر شوهرم عکسها رو ریخت رو سیستمش بعد عکسهای ما رو پاک کرد که شوهرش نبینه
حالا دیشب اومدم تو دوربین عکس خودم رو ببینم دیدم خالیه؟!
البته مسئول رایانه مون گفت قابل برگشته اما کی ریکاوری کنم اله اعلم



من این حرفها سرم نمیشه ها زود باش عکس بذار
مامان آویسا
30 شهریور 92 11:39
بابا ای ول اتوبوس من تنها چیزی که از گذشته نه چندان دوریادمه عروسکی پلاستیکی دولوکس نشان که الان فکر کنم فسیل شده باشه یادمهبارکلا مادر با این حسن سلیقه. بزن کف قشنگه رو


قابل شما رو هم نداره
نوشين مامان آريا
30 شهریور 92 12:18
چه زيبا از مادر به پسر .بچه ها هم اگر بدونن اين براي كودكي والدينشونه كه خيلي ذوق مي كنن


قابلی نداره عزیزم
محبوبه مامان الینا
30 شهریور 92 14:10
اتفاقا معصومه جون میخواستم با الینا و همسر برم آتلیه هم عکس بگیرم اما الینا بجنورد بود و تا بابا اینا آوردنش عروسی دیر شد و اون خواب بود خودم هم ناراحت شدم عکسهام پرید آخه یه خاهر شوهرم تیپ خرم سلطان زده بود(نمیدونم سریال حریم سلطان رو دیدی یا نه؟) خیلی خوشگل و باحال شده بود میخواستم اونم ببینی که پریدن همه عکسها اعصابم از دست این دوربینم خورد شده شیطونه میگه بزنم بشکنمش همیشه عکسهای نازنینم میپره
مامان سيد محمد سپهر
30 شهریور 92 14:44
ممنون عزيزم ..ممنون كه حمد خدارا گفتي و دعاي خير بدرقه پسرم كردي
زری مامان مهدیار
30 شهریور 92 23:41
چقدر اتوبوس خوشگلیه و چقدر هم خوب نگه ش داشتی

قربون ژستات جیگرممممممم




البته من خوب نگهش نداشتم خونه مامان اینا بوده


بهار
31 شهریور 92 14:32
اگه دوست داشتین به آدرس زیر سر بزنید. طراحی اختصاصی قالب وبلاگ با عکس احسان جون. www.ghalebe-weblog.blogfa.com