عشق مامان و بابا احسانعشق مامان و بابا احسان، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

خاطرات احسان مامان

تولد و گردش

1392/5/26 13:28
نویسنده : مامان احسان
381 بازدید
اشتراک گذاری

قلبسلام نازدونهقلب یکی یکدونه قلبگل تو خونهقلب

 

     عزیزم جونم برات بگه که روز پنج شنبه صبح با همدیگه رفتیم خرید و به انتخاب شما یک هدیه خوشگل برای تولد طیبه جون خریدیم .یک چراغ خواب خوشگل چوبی شکل زرافه که شکمش از نارگیل درست شده بود و خیلی ناز بود . شب هم با همدیگه رفتیم خونه عروس و داماد جدید(دایی محمد رضا و طیبه جون ) به صرف شام .عروس خانوم کلی زحمت کشیده بود و غذاهای خوشمزه و سالادهاو ژله های رنگارنگ خیلی خوشمزه ای هم آماده کرده بود .بعد از شام هم مراسم تولد داشتیمو و کلی بهمون خوش گذشت البته اولش شما کمی بد اخلاقی کردی ولی کمی که گذشت بهتر شدی مامان جون و باباجون اینا هم امروز از مشهد برگشتن و برات یک بلوز خوشگل و یک شلوارک و سه تا ماشین آورده بودن که با دیدن اونها هم مسرور شدی .ساعت حدودای ١٢.٣٠ شب بود که برگشتیم خونه و زودی خوابیدیم که صبح زود بیدار بشیم و با همکارهای بابایی بریم طالقان .صبح حدودای ساعت ٥.٤٥ از خواب بیدار شدیم و خودمون رو ساعت ٦.٣٥ رسوندیم دم اداره بابایی .همه اونجا جمع شدن و ماشینهاشون رو پارک کردن توی اداره و با دو اتوبوس ساغت حدودای ٨ با ١.٥ ساعت تاخیر به سمت طاقان به راه افتادیم .توی راه خوابیدی تا رسیدیم طالقان . کنار دریاچه یک جایی رو گرفته بودن برای صرف صبحانه .حدود ٢ ساعت اونجا بودیمو و بعد حرکت کردیم به سمت آبشار کر کبود .حدود نیم ساعت بعد رسیدیم و پیاده شدیم تا آبشار ٤٥ دقیقه ای راه بود اون هم چه راهی من خودم به زحمت پایین میرفتم ولی بابایی شما رو هم با خودش میاورد راهش سخت بود ولی ارزشش رو داشت که بریم کنار آبشار اونجا با پسر همکار بابایی کلی آب بازی کردید و خیس شدید ولی کلی کیف کردید و با هم دوست شدید . برای ناهار هم بردنمون کنار رودخونه و ناهار هم خیلی جالب بود هم جوجه درست کردن و هم آبگوشت .شما که کلا آبگوشت خوردیو نوشابه . بعد از ظهر هم توی راه برگشت  شما خوابیدی ترافیک خیلی سنگینی بود ساعت ٩ هم رسیدیم خونه روز خیلی خوبی بود خدا رو شکر .تازه وقتی رفتیم توی ماشین خودمون تا برگردیم خونه زدی زیر گریه که برگردیم طالقان من میخوام برم توی آب .مامان فداتقلب

خیلی تنبل شدم توی عکس انداختن ببخشید .ولی یک عکس از آبشار و یه عکس هم از راهی که برای رسیدن به آبشار طی شد میگذارم .

 

  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

محبوبه مامان الینا
26 مرداد 92 11:28
به به آبشار و آبگوشت و ... خوشحالم که بهتون خوش گذشته عزیزم تولد خانم داداشت مبارک ای تنبلو خب عکس هم میگرفتی ببین منو حتی تو اون شرایط هم از عکس غافل نمیشم
زری مامان مهدیار
26 مرداد 92 23:43
خدا رو شکر که یه روز خوب رو کنار همدیگه گذروندید و حسابی خوش گذشته
ایشالا که همیشه شاد و خوش باشید


ممنون شما هم همینطور
مامی کوروش
27 مرداد 92 8:59
معصومه جون همیشه به گردش و دیزیییی خوری عزیزم عجب جاده زیبایی . روح ادم تازه میشه
محبوبه مامان الینا
27 مرداد 92 11:03
واااااااای چه جای قشنگی
معصومه جون یه عکس از خودت هم بزار که یکم موهات پیدا باشه میخوام ببینم چه شکلی شدی خب؟