عروسی دایی محمد رضا
سلام داماد کوشولوی من
جمعه عروسی دایی محمد رضا بود از صبحش با من همکاری کردی و موندی پیش بابایی و من رفتم آرایشگاه تا اومدی تالار اونجا هم سر عقد کلی شیرین کاری کردیو و فکر کنم توی تمام عکسهای مهمونها باشی ولی حتی یک دونه عکس هم من ازت ننداختم آخه اصلا یکجا بند نمیشدی که . شب هم رفتی پیش بابایی ومن تونستم حسابی با دوستامو و مهمونها برقصم خلاصه کلی خوش گذشت دست باباجون هم درد نکنه واقعا عروسی خوب و به یاد موندنی شد همه مهمونها راضی و سر حال بودن واقعا راست گفتن که هر چی پول بدی همون قدر آش میخوری .هم رسیدگیشون خوب بود هم تالار فوق العاده شیک و مدرن بود .مامان بابای طیبه جون هم کلی زحمت کشیده بودن و یه جهزیه کامل و شیک به عروس خانوم داده بودن .امیدوارم که خوشبخت و سعادتمند بشن. از شب عروسی شما هم دلت هوای عروسی کرده و هی می پرسی عروسی من کی میشه فردا پس فردا پس اون فردا... خلاصه حسابی رفتی تو فکر داماد شدن تازه یه ایده هایی هم برای عروسیه خودت داری مثلا میگی : من عروسیمو قاطی پاطی میگیرم یعنی خانومها و آقاها یکجا باشن تا بچه ها هی نرن پیش مامانشون و بعد برن پیش باباشون همه با هم یکجا باشن .یا اینکه غذا عدسی باشه ( آخه خودت عاشق عدسی هستی )و... امیدوارم گل پسر من هم خوشبخت و سعادتمند بشه .از همه دوستهای وبلاگیه گلم هم مغذرت میخوام که نتونستم بهشون سر بزنم و جواب کامنت های پر مهرشون رو بدم .الساعه خدمتتون میرسم فعلا بای.