انتخاب برای مامانی
سلام با سلیقه مامان
چند وقت پیش با بابایی رفتیم چرم مشهد و بابایی برای من یک پالتو و یه پوتین و یه کفش خرید همون موقع یه پالتو و یه پوتین هم برای خودش دیدیم که هر چی من اصرار کردم ببابایی برای خودش خرید نکرد تا اینکه سالگرد ازدواجمون شد و من تصمیم گرفتم برای بابایی هدیه یه پالتو چرم بخرم و به بابایی گفتم و رفتیم که بخریم همون روزی که من رفته بودم دندانپزشکی و وقتی خوستیم خرید کنیم متوجه شدیم که هم چرم مشهد هم چرم مارال بزودی تخفیف و حراج میگذارن خلاصه با ز هم نشد که خرید کنیم تا پریروز که بابایی گفت حالا حراجشون شروع شده .دیروز با شما با هم از اداره ساعت 3 دراومدیم و ساعت 4.5 رسیدیم کرج پیش بابایی .شما هم اصرار داشتی که توی بغلم بمونی و نمیگذاشتی که توی مغازه بگردم و اجناسشون رو ببینم .بابایی که یک پالتو و یک پوتین بسیار زیبا خرید ولی شما نمیگذاشتی که من ببینم اونجا چه خبره اونقدر هم مغازشون شلوغ بود که نگو حالا خوبه اینقدر هم همه چیز گرونه با ین حال مردم صف بسته بودن برای خرید .هر کاری کردم از بغلم بیایی پایین فایده ای نداشت تا اینکه فکری به سرم زد و رفتم به سمت قفسه کیف های رنگارنگ زنانه و گفتم عسلم برای مامان یه کیف خوشگل انتخاب میکنی و از اونجایی که شما عاشق این کار هستی پریدی پایین و چند تا کیف خوشگل آوردی برام یکیش زرد بود یکی آبی و اون یکی هم صورتی واقعا قشنگ بودن ولی هر چی فکر کردم که کدومشون رو بردارم دیدم هیچ کدومشون اون چیزی نبودن که من میخواستم و یک کیف تقریبا عسلی رنگ برداشتم و خلاصه حساب کردیمو اومدیم بیرون برای شما هم طبق معمول کلی لباس خریدیمو اومدیم خونه به محض اینکه رسیدیم خونه نایلون کیفمو باز کردی و پرسیدی مامان پس اون کیف زرده که من برات انتخاب کردم کجاست و من درجوابت گفتم اونو نخریدم پسرم اینو خریدم .با یک قیافه ناز حق به جانب رو من گفتی پس چرا از من پرسیدی ؟ الهی مامان فدای سلیقه ات بشم نازکم آخه من اون کیف زرد کوچولو رو کجا استفاده میکردم پسرم . دوستت دارم مامانی عاشقتم مامانی موقع خواب هم وقتی رفتی توی تختت دراز کشیدی گفتی مامان بار آخرت باشه اون چیزی که من میگمو نمیخریا باشههههههههههه! من هم با ترس و لرز گفتم باشه پسرم چشم .آخه تازگیا یاد گرفتی که بگی دفعه آخرت باشه ها و وقتی ازت سوال میکنم کی این طوری صحبت میکنه میگی خاله شادی( مربی مهد ) بازم فدات عسلم