عشق مامان و بابا احسانعشق مامان و بابا احسان، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

خاطرات احسان مامان

باران

1391/7/24 10:16
نویسنده : مامان احسان
346 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی خیس از باران به خانه رسیدم ،

برادرم گفت : چرا چتری با خود نبردی ؟

خواهرم گفت : چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی ؟

پدرم گفت : تنها وقتی سرماخوردی متوجه خواهی شد !

اما مادرم درحالیکه موهایم را خشک می کرد گفت :

باران بی موقع !

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

مامان زهرا
25 مهر 91 14:09
مادر مادر مادر خیلی زیبا نوشتید
زری مامان مهدیار
26 مهر 91 8:16
بسیار زیبا کلی لذت بردیم
مامان نيروانا
26 مهر 91 10:10
قشنگ بود عزيزم اما وجدانم درد ميگيره كه بعضي وقتا مث برادر و خواهر و پدر رفتار ميكنم نه مادر. خدا منو ببخشه. ميبوسمتون
مامان زهرا
27 مهر 91 11:58
دوست گلم با پست های 33 تا 36 بروزیم خوشحال میشم سر بزنید
نایسل
28 مهر 91 3:11
اره خیلییییییییییییییییییییییی ترسیدممم
مامانی درسا
29 مهر 91 0:22
خیلی عالی بود عزیزم .... ممنون