عشق مامان و بابا احسانعشق مامان و بابا احسان، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

خاطرات احسان مامان

جشن کارنامه

1396/11/10 20:04
نویسنده : مامان احسان
489 بازدید
اشتراک گذاری
سلام ماه خوشگل با هوشم
توی پست قبل برات گفتم از جشن کارنامه
اینبار هم هزار ماشاءالله همه پرستان و خیلی خوب شدی و منو بابایی از دیدن کارنامه ات کیف کردیم .صبح روز جشن یعنی شنبه با باباجون رفتی و من ساعت ده و نیم اومدم پیشتون .همینکه منو دیدی گفتی مامان ! این چه تیپیه؟ گفتم مگه چیه مامان جان ؟ گفتی مامان چرا با لباس فرم اداره ات اومدی .خلاصه تیپ منو نپسندیدی .بعدش هم با بابا جون مهربون برگشتی و رفتی خونشون. راستی اونروز قرعه کشی کردن بین کل بچه های سالن و به ده نفر جایزه دادن که شما هم اسمت دراومد و یه جایزه دیگه به جز جایزه ای که مدرسه برای کارنامه هاتون در نظر گرفته بود گرفتی . انشاءالله همیشه موفق باشی عزیزم
بعد از ظهر اون روز هم رفتیم پاساژ نگارستان و برات باز هم یه لگو بابا جون و یه کتاب هم من خریدم.یک ساعتی رو باهم توی پاساژ بودیم .وقتی اومدیم بیرون همه جا سفید از برف شده بود و ماشینمون هم پر برف .خلاصه با سلام و صلوات برگشتیم خونه













پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)