سلام عزیزم من این چند روز اندیشه بودم. جمع زیاد بود و برنامه ها نامعلوم. یهو میدیدی قبل رفتن بخونشون از ماشین شوشو شیرجه میزدم پایین میگفتم من یه دوری میزنم شما برید من میام.. نشد از قبل باهات هماهنگ کنم و ببینمت.. خداییش فاز یک رو که رد میشم وسوسه انگیزه. از کلبه کودک کلی واسه محیا خرید کردم. واسه خودم هم ... هر چی پس انداز در مخفیگاه کیف پولم و کارتهام دارم تو اندیشه فنا میشه. خداییش چقدر جنس دارن. چقدر آدم اونجا هست. چه آپارتمانهای خوبی واسه فروش گذاشتن.. حیف که به محل کارم دوره. چه قیمتای مناسبی...