عید غدیر و عید قربان
سلام پسر مامان
دیروز عید غدیر بود و ما مثل هر سال مهمون داشتیم البته خونه باباجون اینا و خونه مامان بزرگ اینا آخه هم من سادات هستم و هم مامان بزرگ (مامان بابایی) پس اول رفتیم خونه باباجون اینا و بعد هم خونه بابابزرگ اینا خوش گذشت اما:
گلم باز هم مریض شدی حسابی سرفه میکنی طوری که میگی دلم درد میگیره مامان وقتی سرفه میکنم .بمیرم برات که خوب نمیشی دیشب تا صبح بالای سرت نشسته بودم و توهم گاه گاهی بیدار میشدی و میدیدی بالای سرت نشستم میگفتی مامان ناراحت من هستی گفتم آره مامان جان دارم دعا میکنم که زودتر خوب شی .امروز هم بعداز ظهر وقت دکتر گرفتم برات که باز هم بریم دکتر که انشااله دیگه خوب شی پسرم .
برای عید قربان هم مهدتون کلاه های با مزه های براتون درست کرده بود که برات عکسهاشو با کمی تاخیر میذارم:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی