يه عالمه خبر
سلام ماه خوشگل مامان
ببخش ماماني كه دير به دير برات مينويسم . اينروزها با اينكه محل كارم به خونه نزديك شده ولي مشغوليتم بيشتر شده .
اول از همه بايد بگم كه ديگه دو هفته اي هست كه مهد نميري و به درخواست خودت بردمت موسسه مطالعه و خلاقيت كودك ثبت نامت كردم .در اين موسسه بر خلاف مهد نميخوابي و شما از اين موضوع بسيار مسروري .و اينكه توي موسسه آزمايشگاه داريد كه به روش پژوهشي علوم رو يادتون ميدن ،كلاس زبان ،فولوت ،سازه هاي ماكاروني ..... و خلاصه كلي كارهاي خوب ديگه كه باعث شده شما لحظه شماري كني براي رفتن به موسسه و اين منو خيلي راضي و خوشحال ميكنه . بطوريكه وقتي من مرخصي هم ميگيرم كه با هم توي خونه باشيم شما اصرار داري كه بري موسسه .
دوم اينكه از اون موقعي كه انتقالي گرفتم و اومدم نزديك خونه بعد از ظهر ها وقت بيشتري داريم .الان هم كه دانشگاه ندارم به خاطر همين با همديگه بعد از ظهر ها ميريم باشگاه .روزهاي اول با بابايي ميرفتي ولي اونجا برات خطرناك بود چون وزنه و وسايل ديگه بود كه ممكن بود برات خطر داشته باشه بخاطر همين با من ميايي باشگاه و كلي هم بهمون خوش ميگذره .
سوم اينكه كارهاي ثبت نام و سنجش و واكسن و .... انجام و شد و ديروز روپوش مدرسه ات رو هم تحويل گرفتيمو آماده اي كه انشالله 31 شهريور بري كلاس اول .
واما چهارمي كه پنج شنبه گذشته رفته بوديم خونه مامان بزرگ اينا كه سر شام دل درد شديدي گرفتي كه برديمت دكتر .آقاي دكتر بعد از معاينه گفت كه سريع برسونيمت بيمارستان چون مشكوك به آپانديس بود.ما هم شما رو سريع برديم بيمارستان و آزمايش ازت گرفتن و دو ساعت بعد كه ديگه حالت هم خوب شده بود گفتن خداروشكر مشكلي نداري .خلاصه دوباره برگشتيم مطب آقاي دكتر و ساعت 2 نيمه شب با يكسري داروي سرماخوردگي برگشتيم خونه .
حدود دو هفته پيش هم با هم رفتيم نمايشگاه مبلمان خانگي . روز خوبي بود .چند تايي هم عكس توي غرفه كودك و نوجوان و .... ازت انداختم .
اميدوارم هميشه سلامت و شاد باشي پسرم.
اين هم عكس خوشگلت كه براي ثبت نام مدرسه انداختيم
واينجا هم يكروز كه با هم رفتيم اداره