عشق مامان و بابا احسانعشق مامان و بابا احسان، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

خاطرات احسان مامان

سال نو

سلام ماه خوشگلم عیدت مبارک مامانی چون زیاد وقت نوشتن ندارم یه چند تا یی عکس از این روزها برات می گذارم تا همچنین بدون پست هم نباشیم تقریبا همه عید رو تهران بودیم و مسافرت نرفتیم ولی خوب باغ گیاه شناسی و مجموعه سعد آباد و پارک ارم و دنیای بازی هم جاهایی بود که به جز دید و بازدید عید فرصت کردیم و گشتیم .امسال اولین سال یه که وقتی بهت عیدی میدن ذوق میکنی و خوشحال میشی .تا سال گذشته ناراحت میشدی و می گفتی ما خودمون پول داریم به دایی محمد رضا هم که سفارش دادی برات عیدی ...
12 فروردين 1397

تولد پویا

سلام ماه خوشگل مامان دو هفته پیش رفتیم تولد دوستت پویا سیمیاری و فردا شبش هم عروسی دوست من فرزانه .توی این مدت سرم خیلی شلوغه نمیتونم زیاد برات بنویسم مامانی.دوست دارم مهربون من ...
8 اسفند 1396

جشن کارنامه

سلام ماه خوشگل با هوشم توی پست قبل برات گفتم از جشن کارنامه اینبار هم هزار ماشاءالله همه پرستان و خیلی خوب شدی و منو بابایی از دیدن کارنامه ات کیف کردیم .صبح روز جشن یعنی شنبه با باباجون رفتی و من ساعت ده و نیم اومدم پیشتون .همینکه منو دیدی گفتی مامان ! این چه تیپیه؟ گفتم مگه چیه مامان جان ؟ گفتی مامان چرا با لباس فرم اداره ات اومدی .خلاصه تیپ منو نپسندیدی .بعدش هم با بابا جون مهربون برگشتی و رفتی خونشون. راستی اونروز قرعه کشی کردن بین کل بچه های سالن و به ده نفر جایزه دادن که شما هم اسمت دراومد و یه جایزه دیگه به جز جایزه ای که مدرسه برای کارنامه هاتون در نظر گرفته بود گرفتی . انشاءالله همیشه موفق باشی عزیزم ️ بعد از ظهر اون روز هم رفت...
10 بهمن 1396

روزهای برفی

سلام ماه خوشگله عسل مامان چند روز یه به خاطر برف قشنگی که باریده تعطیلی و مدرسه نمیری. روز شنبه هم که با بابا جون رفتی جشن کارنامه .خلاصه این هفته داره تموم میشه و شما اصلا مدرسه نرفتی عشقم .الان هم هی می ری پشت پنجره که ببینی بازم برف میاد یا نه خلاصه امید داری که فردا هم تعطیل بشی هفته پیش پنج شنبه هم با دایی محمد رضا و مامان جون رفتیم دماوند . دایی محمد رضا یا به عبارت دیگه عشق شما دفاع پایان نامه کارشناسی ارشد داشت که ما هم باهاش رفتیم .تمام مدت دفاعش هم شما دعا میکردی که نمره کاملو بگیره که خداروشکر همینطور هم شد .خیلی روز خوبی بود و بهمون خوش گذشت .امیدوارم همیشه موفقیتهاشو شاهد باشیم .و یک روز هم برای تو بریم عسل مامان ️ دیروز هم ...
10 بهمن 1396

این روزها

سلام خوشگل من یه مدتیه سرم توی اداره خیلی شلوغه و فرصت نمی کردم برات بنویسم و الان هم چند نهایی عکس برات می گذارم که جبران این مدت بشه . خونه آلاله شبه شب یلدا عکس مدرسه برای شب یلدا تولد دایی ماهان سالگرد ازدواج منو بابایی هدیه مدرسه برای شب یلدا و در آخر بگم که توی این مدت چند شبی زلزله اومد و بدن ما رو لرزوند و تو خیلی ترسیدی عشق من .امیدوارم به زودی فراموش کنی عسلک مامان....
30 دی 1396

مهمونی

سلام ماه خوشگلم آخر هفته دوستای مکه ایمون اومدن پیشمون و ظهر و شب با هم بودیم.ظهر نهار خونه بودیم و شام رفتیم بیرون .با هدی کلا لاو میترکوندی .خیلی خوشحال و خندان بودیو و همه جور بازی با بنده خدا کردی اعم از فوتبال و منچ و شطرنج و تفنگ بازی و ....خلاصه شب که میرفتن بنده خدا هدی خسته و کوفته بود .به ما هم خیلی خوش گذشت و خیلی خندیدیم                                                     ...
21 آذر 1396

نمایشگاه خودرو

سلام ماه خوشگلم هفته پیش توی تلویزیون دیدی که نمایشگاه خودرو توی شهر آفتاب برگذار میشه .گفتی مامان بریم .بنده خدا دایی محمد رضا هم که هر چی تو بگی میگه باشه .قرار شد با هم بریم نمایشگاه.بابایی هم که سر کار بود .رفتیم نمایشگاه و خلاصه از لحظه اول غر زدی که اینا چه ماشینهاییه همش چینیه فقط چندتا بنز و بی ام و و .....خلاصه اونرو رسیدیم خونه شروع کردی به بابایی التماس که باید منو ببری لس آنجلس .بابایی هم گفت چرا اونجا .شما در جواب گفتی آخه اونجا هم الان نمایشگاه .ولی ماشینهای اونا کجا مال ما کجا . .چند تا عکس با هزار بدبختی ازت انداختم که الان میگذارم                 &...
19 آذر 1396